ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

گارسنی با آلت تناسلی های‌اکتیو که دهنش سرویس شد

 

زمان: فردای آن شب

نونیم لید می گوید: دلم برای آن گارسون می سوزد.

 

مکان: خارجی - پارکینگ هتل شهرزاد

زمان: 9:45 شب قبل

پرانتز: کسانی که به مکان های دنج شهر اصفهان آشنا باشند ، حتما نام هتل شهرزاد برایشان نامی آشناست. مکانی با ساختمان و ساخت و ساز قدیمی(به شکل و شمایل داخل هتل عباسی البت نه دقیقا به اون صورت ...). درهای چوبی و دارای شیشه های رنگی که آدم را بیاد پنج دری های قدیمی فیلم ها می اندازد و دیوار هایی که با طرح های مینیاتوری منقوش است. بیشتر جایگاهی برای برگذاری قرارهای کاری شرکت ها و توریست ها و میهمانان.

شرح: ماشین از کارواش برگشته من در قیاس با ماشین های گران قیمتی چون "بی ام و" و "بنز" های کروکی چرک و کثیف، رنگ می بازد.

ماکسیمایی نقره ای ولی خاک آلود وارد پارکینگ می شود که سرنشینانش دو زن جوان هستند(دو زن جوان هم سایز و هم شکل ، از اون مدل افرادی که با همدیگه برای جلب توجه بیشتر یک تیپ می زنند حتی در رنگ و آرایش صورت).  من و "نونیم لیدی" از پارکینگ خارج و به طرف ورودی هتل نزدیک می شویم.

صدای خنده های آن دو زن از پشت سر بگوش می رسد. به راه پله ای با بیست و چند پله نزدیک می شویم و تا نیمه بالا می رویم. "نونیم لیدی" می گوید رنگ موی این خانمه استثناییه ، ببین ببین (از این نگاه و توجه های تیز و سریع خانم ها به هم نوع های خود تعجب می کنم).

می گویم خیلی خوب صبر می کنم و بالا می بینمشون الان تابلوئه ، اصن مگه چند ثانیه‌‌است که ما دیدیمشون و تو این تشخیص های کارشناسانه را دادی.

خانم همسر میگوید: من یک زنم.

من به یاد یالوگی از فیلم کیل بیل می افتم که عروس بعد از کوششهای فراوان مرد در رسیدن به او می گوید چطوری مرا پیدا کری و مرد در جواب می گوید:

I AM A MAN.

 

 

مکان: داخلی – رستوران هتل

زمان: 5 دقیقه بعد

شرح: سرگارسون با کت و شلوار سرمه ای و پیراهن سفید به ما خوش آمد می گوید و مارا به طرف یک میز دو نفره دعوت می کند. بعد از چند لحظه که می نشینیم من بلند می شوم و به طرف یک میز چهار نفره که موقعیت بهتری دارد می روم و با اشاره به "نونیم لیدی" میگویم بیا اینجا و او با بالا انداختن ابرویش می گوید نه(معمولا ابروی راست). من با بستن چشمانم و پایین آوردن سرم اشاره می کنم که راهی نداری و بیا اینجا.

او می ‌آید و میگوید چرا تو هر دفعه به این گارسن ها ظلم می کنی!!. راست می گفت و گارسن مجبور شد یک سرویس جدید و رو میزی جدید برایمان بیاورد ، البت با صورتی که هیچ رفلکسی نداشت ولی سرشار از شکایت بود.

گارسون ، پسری قد بلند و زیبا بود که چشم و ابرویی زیبا داشت و دستی هم از دور بر آتش داشت. ظرف دو ثانیه با توجه به دور وبرم متوجه یک میز دو نفره که مربوط دو دختر جوان بود شدم. آنها با بهانه های مختلف پسر گارسون را به پیش خود می خواندند.

صدای خنده آن دو زن که درون پارکینگ دیده بودیم به گوش می رسید.

آنها نیز متوجه حضور رقیبانی سرسخت در آن سو شده بودند و نیز داشتند به لطایف الحیلی پسر گارسون را بسوی خود جلب می کردند.

صدای خنده و عشوه های آنها توجه هر مردی را بخود جلب می کرد ، حتی مردانی با ماشین های رنگین و همسرانی رنگین تر(زاویه من بگونه ای بود که آن دو زن پشت سر من بودند و من رفلکس صورت بقه را از روبرو بخوبی مشاهده می کردم). خلاصه آن محل آرام را به گند کشیده بودند ، حتی با سل فون هایشان برای افراد نا معلوم عکس های خفن بلوتوس می کردند.

 

زمان: 15 دقیقه بعد در همان مکان   

شرح: آنها در سر به سر کذاشتن پسرک موفق تر از بقیه بودند(البت بگویم که پسر گارسن هم آدم مظلومی نبود ، از اون ت خ م  س گ ها که رو هوا زنبور رو حامله می کنند ولی این بار حریفان پسر ، قدر و قدرتمند تر از همیشه بودند).

تقریبا او در کنار آنها بصورت ثابت ایستاده بود و ....

نمیدانم که چه شد و پسر گارسن ظرفی از دستش افتاد و شکست و سرگارسون که تا حالا منتظر این حادثه بود آرام آمد و از کنار پسرک و میز آن دو زن رد شد و به آرامی گفت آقا مجید کارت دیگه امشب تمومه خوش اومدی .

حال بسیار بدی داشتم ، با آن موسیقی سنتی و آرامی که بگوش می رسید ، با آن طرح های قدیمی مینیاتوری و دیوار های الوان که مربوط به چندین سال پیش می شد ، با آن حال و هوای لذت بخش که همه افراد زوکی در مقابل مدعوین(درست نوشتم؟) خود  لبخند می زدم ، به سبک نوشته های فرانک میلر و فیلم سین سیتی داشتم بروی خودم بالا می آوردم.

البته این حوادث با کمترین سر و صدا و کمترین جلب توجه بقیه همراه بود بصورتی که شرط می بندم فقط یکی دو نفر متوجه شده باشند ، حتی "نو نیم لیدی" که زاویه بهتری داشت کامل شیرفهم نشد که صدای چی اومد.

حال دگرگونی داشتم ولی اجازه نمی دادم که احساسات بد من به صفای این میز چهار دو نفره لطمه ای بزند.

به یاد حرف مادرم افتادم که می گوید ادوارت عیب تو اینه که خیلی می فهمی.

 

زمان: 20 دقیقه بعد در همان مکان

آن دو زن رفته بودند و آرامش به آن محل باز گشته بود.

 

زمان: فردای آن شب

"نونیم لیدی" می گوید دیگر نمبخواهم رنگ موهایم را به آن صورت در آورم.

 

زمان: چند روز بعد از فردای آن شب:

به این فکر می کنم که آن پسر الان کجاست و چه می کند.

 

 

 

ارادتمند:

ادوارد دست‌قیچی

نظرات 17 + ارسال نظر
چاپاریست دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.chaparist.com

سلام
چاپاریست مرکز تبلیغات آنلاین با بخشهای زیر در خدمت شماست
1-سرگرمی
2-خبر روز
3-دیکشنری انلاین
4-مصورسازی وبلاگ
5-ابزار وبلاگ
6-کارت پستال
7-ابزار موبایل
و.........
منتظر حضور سبزتان هستیم[گل][بدرود]

آدمک باران دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:56 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

سلام دوستان عزیز
برای اولین باره که به وبلاگتون راه یافتم. اینطور که متوجه شدم تازگی ها شروع به نوشتن کردید. براتون آرزوی موفقیت و شادی دارم.

شهرام دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:07 ب.ظ http://zerzer.blogsky.com/

سلام

مبارک باشه ...

امیدوارم روز به روز بهتر و صمیمی تر ......

یا علی ..

آباجی خانوم سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:22 ق.ظ

منم دلم برای اون گارسونه سوخت ولی تقصیر خودشه
اونم یه جای دنج که اکثر بومی های شهر از اونجا به خوبی یاد میکنن.
نه بابا این پسر لابد تا الان یه کاری توی همین مایه ها گیر آورده حالا یا پیتزا میزنه یا ساندویچ میپیچه خلاصه داره یه غلطی میکنه.
ای داد بیداد ای میل رو بگو
دههههههههههههههه چرا انقدر سهل انگار شدم من؟
میبینم که با لطایف الحیل و اشارات به نونیم لیدی ................................خلاصه آره دیگه.................................بیا اینجا و نه اونجا نه و ........................آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآرررررررررره؟؟؟؟؟؟؟
راستی ادوارد !!!! فچ نمیکنی اگه نشسته بودین دور همون میز دونفره درصد وقوع این پیشامد کمتر میشد؟ نهههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بقول الهامی: فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن!!!! با سر یه وری با زاویه
پ.ن:الهامی؟ خواهری؟ کجایی؟معضلات مخابراتی دارم.فعلا یه ایرانسل زشت دستمه که اس ام اس هام فرداش بهم میرسه:))))))))))))))))))))))))))))))))))

آباجی خانوم سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:31 ق.ظ

ادی جان اون حضوره پسر گلم. خودت پیداش کن کجا چی چی نوسیده ای
بعدشم نوسیدی i am a men یحتمل همونطوری که شنیدی نوسیده ای.بنا به نظر اینجانب حقیر i am a man درست میباشد واسه اینکه men جمع man هست و اونوخ دیگه با i am اصلا سازگاری استراکچری نداشته بیده
بعععععععععععععله پس چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:))))))))))))))))))))))

الهام سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام
خوب آقاهه زیادم بی تقصیر نبوده
یک نموره حقشه
منم خوبم
یعنی خوبتر شدم
تازه از این بهترم می شم
فک کن . یعنی چی ؟
اینم ورژن جدیده
دوست جون می گه من مرده اون ویبره آخرشم
بعضی وقتا هم که یک هو از دهنم می پره قسمم می ده که یک بار دیگه بگو
فعلا
بای
هوارتا

الهام به شراره جون سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام علیکم
آباجی خانم پس اون اس ام اس دیروز صبح مال شما بود
هر چی جوابش رو دادم not sendشد
بازم منتظرتم
مراقب خودت باش
بای

ادوارد دست‌قیچی سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ

کپی رایتش ماله توهه
ولی چون حقو انتشار و پخشش ماله دوست جونه نمیتونم بگم تورو خدا یه بار دیگه.
ولی فهمیدم چجوریه خیلی باحال بود

یعنی چی ی ی ی (ی های منقطع ویبرش بود :))

پ.ن:
شراره جون MEN رو درستش کردم ولی اون یکی که گفتی درست بود که ...
اگه اشتباهی بازم داره بگو
مرسی


پ.ن۲:
مرسی که دور همیم

آباجی خانوم چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ق.ظ

ویبرررررررررره؟
:))))))))))))))))))))))))))))))))))
طفلی فرزاد حنسی اگه بفهمه انقدر اینجا و اونجا و هرجا خاطرخواه داره نن جون خانومش باید بهش آب قند بده پارچ پارچ.
:))))))))))))))))
یعنی چی ی ی ی ی ی ی ی ویبره دار که مال من بود ادی جان دادا مال خودت ما نخواستیم بابا.
چیییییییییزززززززززززه
بابا حضور نه حظور
ملتفتدیدی؟
بابا اون گوشه تو شناسنامه ادی جان نوسیده شده حظور ولی حضوره
باباااااااااااااااااااا
فک کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن.
با اجازه از دوس جون الهامی

پ.ن: نه الی جان.من با اون بهت اس ام اس ندادم از بس شماره زشت ایرانسل رو دوس نمیدارم
فک کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن ن ن ن ن ن ن
آباجی و ایرانسل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه یه لحظه آخه فک کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

آباجی خانوم چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ق.ظ

آباجی خانوم چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ق.ظ

ذوق کردم الکی اینتر زدم
فک کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
تازه تصحیح میکنم فرزاد حنسی نه و حسنی.تازه اون هنسی هستش با کسره ه و س.یه جور نوشبابه الکلی.یه نوشبابه خوشمزه بجای ودکا اینا
هی ادی دیدی از این دلستر لیمویی های نیم لیتری اومده شیشه گنده داره یعنی دیگه داغش به دل آدم نمیمونه با دوتا لیوان نیمچه یه دلستر خوشمزه زودی تموم بشه بمونی تو خماری
دوسش میدارم خیلی خوشمزه بیده است

ادوارد دست‌قیچی چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:22 ب.ظ

اوفففففففففففففففففف
دمت گرم خواهری ... نیم لیتری رو عشقههههههههههه ووووووووووووووی با زیتون ...
بی ش...ر من

دمت گرم

pastili پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ

salaaaaaaaaaaam
khobin?man dirooz in up bahalo khondam.ama accountam tah keshid..comment nadadam

kheli bahal neveshti:d
be no name lady salam beresoon..begoo omran moohato on rangi nakoni,hamintor khoshgeltari:d

rooz hamegi khosh

pastili پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ب.ظ

salam
khobi?

rasty man shahrzad raftam.3 bar.

jadidan na...4 sal pish:d

delam bara esfehan yehoi tang shod.khosh migzare?

migam ye resturan shenidam too jolfa hast.kheli sosooli

rafty?age rafty ja mano khali kon.honeymoon koja mikhain berin?:d

aroosi keye?asan modatie az khodet nagofti.ama in post bahali bood.oonja ke cheshato bastio be khanom gol fahmoondi ke charee nadare.bayad biad pishet


shab khoshhhhhhhhhhh

آباجی خانوم شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:56 ق.ظ

آباجی خانوم شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:58 ق.ظ

بازم المکی ذوقیدم اینتر زدم بیخودکی
خووووووووووووووووووبی؟
خواهری پاستیلی چرا به زبان اجنبی نوسیدنی میکنی هان؟
ادی بهش یاد بده کیبودرشو فارسی کنه دیگه
منم بلتمااااااااا
خواستم ببینم ادی بلته یا تع
وووووووووووووی نیم لیتری رو عشقه با زیتون سیاه اسپانیانی هووووووووووووووللللللللللللللللللیییییییییییی
من که با شیشه هووووورررررررررررررت سر کشیدم
خان بابا گفت اینطوری نکن پسرک یاد میگیره هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا:))))))))))))))))))))))))))))))

pastili شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ب.ظ

salam....khahari khoobi?

goftam ke ba mozilla miam inja.zabanesh kharejie:d

khoobi edi ?che khabara?
rooz khosh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد