ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

دلنوشت های ادواردی - بازار کودکی هایم

دیروز از توی بازار رد می شدم. یه لحظه به یاد کودکیم افتادم که از اول تا ته بازار رو میرفتم بدون اینکه کسی بتونه بهم تنه بزنه. با اینکه کوچولو بودم ولی بازار خیلی شلوغ بود. واسه خودم سه تا خطا در نظر گرفته بودم. امروزی ها بهش میگند تلورانس. اگه سه تا تنه میخوردم بازی رو میباختم و دوباره میرفتم از اول بازار شروع میکردم به اومدن. اگه بازار خلوت بود با همون بار اول و دوم میرسیدم مغازه ولی اگه بازار شلوغ بود بار پنجم و شیشم هم سعی می کردم. اینجوری بود که دیر میرسیدم مغازه. بابام از اونا نبود که دعوام کنه ولی یه نصفه روزی کم محلی می کرد.

 

ارادتمند:ادوارد دست‌قیچی

نظرات 10 + ارسال نظر
آباجی خانوم چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:26 ب.ظ

من کشتونده و مردونده ی این بازیای بچگی هستم:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
*******************************************
با لبی چطوری؟
همون لپتاپ بابا................میشه بهش گفت لپی با فتح پ.
اصلا بگیم لپ لپ با ضم هردوتا لام.
لپ لپ دل به بازار اومد:))))))))))))))))))))))))))))))

pastili پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ب.ظ

salam

eyval edi kan..ye enafar up nemood belakhare
'
tashviiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiigh


are koodakihayeman.......bazi...babaye mehraboon

migzare

مرجان جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:12 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

وای بازیه با مزه ای

منم یادمه همیشه از بالای بالکن ماشین ها رو میشمردم ، هر ماشین یه امتیاز ، اما اگه یه ماشین قرمز رد میشد بازی تموم میشد .هی تا ۱۰ تا ماشین میشمردم یه قرمز رد میشد گاهی تا ۳۰ یا ۴۰ یا بیشتر

چه پست با مزه ای
انگاری همشو خودت می نویسی نه ؟

شاد باشی

pastili شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:46 ب.ظ

chera yehoi ehsas piri miknam?

kasi midune?

roozetoon khoshhhhhhhhhhh

ادوارد دست‌قیچی شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 ب.ظ

کی بت گفتم؟
یادته ترنجبین
محل نزار
خوب میشی
یعنی خوب نمیشی ... باور می کنی که پیری ... نترس احسای بدا نیست.
تو کامنت قبلی نوشته بودی میگذره ... دلم میسوزه میدونی چرا.


شرور چطوری خوبی؟
لبی هم خوبه
را افتادم
دیگه به کامپی محل نمیزارم
کامپی که ماله نیکا بود حالا دیگه رسما شده مال اون
مخلصیمااااااااا
میدونی؟

الی چطوری تو خوبی؟
هادو خوبه؟
کجایی؟


مرجانکی چطوری؟
چطوری؟


الهام یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:37 ب.ظ

الهام بیمار می شود

سلام سلام
وای خدا من سوسول امروز آزمایش خون دادم و رسما همه رو خل کردم
والله خانمها و آقایونی که شما باشید مدت مدیدیه که پا درد امانمو بریده از اون ور هم دائم قلبم تیر می کشید رفتم دکتر که می گه عصبیه من که هیچ مشکلی ندارم آخه چرا باید عصبی بشم
خلاصه که هادو خان سه شنبه پیش رفته و ما مدت مدیدی است که صدای مبارکشون رو نشنیدیم اصلا هم ناراحت نیستیم
حالا هم منتظر جواب آزمایشام هستم

راستی شراره جون دیدی تولدانه هم آپ نکردی

دوستون دارم
بای

آباجی خانوم دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 ق.ظ

سلوم
اوا الی؟ تو و قلب تیر کشیدن؟ واااااااااااااااااااااااای الهی آباجی بمیره برات.الان ادی میگه خدا نکنه. دانم.بابا تله پاااااااااااتی.
*************************
هادو...هاو دو یو دو!!!!!!!!!!!!! :)))))))))))))))
************************
ادی جونی سلام.نمیدونی الی جونم چقدر منو جمعه ای خجالت داد با اس ام اس پر مهرش. زودی میام با یه عالمه عسک آپ میکنم. حس آرامش اینجا رو دوست دارم. انگای توی زیرزمین خنک یه خونه قدیمی بزرگ کنار اون حوض و نهرهای باستانی شهر که یه تیکه اش از زیر خونه رد میشه نشسته باشی و هندونه قاچ کرده باشی و گذاشته باشی تو مجمر!!!!!!!!چه میدونم یه جور ظرفه.مجمع باشه شاید.با یه گلابدون خوشگل.چه احساس خنک مطبوعی دارم.نوک دماغم خنک شد.بخدا بوی هندونه میااااااااااااااااااد.
********************************************
اینجا رو دوست دارم مثل ته استخر میمونه که میری توش و همه چی اسلو موشن میشه.
*******************************************
خیلاصه.....خواهری ترنجبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب میشی.یه حس بلوغ روانیه.باور کن. یه چیزیه که باید از روش بگذری خیلی نرم و باظرافت.مثل حرکات یه بالرین روی یه خط نازک..تفسیر دیگه ای نمیتونم بگم
*******************************************
دوستون دارم خیلی زیاد.
کامی پس رفت زیردست نیکی؟ آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای گفتم کامی یاد یه اس ام اس افتادم.الی میدونه براش فرستادم.میشه بنویسمش ولی یه کمی قبیحه. دیگه از آباجی خانوم وارد شده در سی و سه سالگی بعیده
******************************************
من همش فچ میکردم سی سالمه نیدونم چطوری یی هم سه سال بزرگتر شدم:))))))))))))))))))))))))))))

pastili سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:20 ب.ظ

are..migzare

vay bedoone ye epsilon akhlagh chegoone mitavan labkhand zad?

khodai haminas adamo pir mikone..................ama

man mitavaman:d

bahle..................khoobi edi?khanom gol chetore?booosesh kon az ghole khahari:d

eli khanom chi shode????

ادوارد دست‌قیچی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ب.ظ

ترنجبین:
باشه میبوسمش
مرسی
--------------
شرور:
خدا نکنه
شرور تولدت مبارک ...
از ترنجبین هم انگار تو تیرماه بود فچ کنم ولی یادمون رفت
آره ترنجبین؟
-----------------
الی:
الی الهی ... حالا خوبی خواهری؟

مرجان جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:58 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام بر نویسنده های این وبلاگ

تصمیم ندارین آپش کنین ؟ چرا همش یکیتون این وبلاگ رو آپ می کنه ؟ پس بقیه چرا به خودشون تکونی نمیدن ؟ من منتظرم

شاد باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد