ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

ادوارد و نوکیا ان۷۳ - وصف العیش ، نصف العیش

 

 ۱- چشماتونو ببندید.

۲-  کلید جهت پایین رو یکی دو ثانیه نگه دارید.

۳ - حالا چشماتونو باز کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

السلام علیک یا رسول الله

 

السلام علیک یا الله

 

 

 

سلام مخلص همگی ... ببخشید من بدقولی کردم ... در عوض دوتا عکس دلچسب آوردم ... ایندفعه میدونستم چشم و دعای خیلی ها به دنبالمه واسه همین اول کلی دعاتون کردم بعدش تا تونستم عکس گرفتم که وقتی میام دست خالی نباشم ... این دوتا نمونه بود ... بازم اگه خواستید از هرجاییش که دلتون کشید بگید تا براتون عکس هاشو بزارم ... تعارف نکنید ... هشتصدتا تصویره ... میدونید که ادی تعارفی نیست ... این زیر هم لینک سایز بزرگتر و با کیفیتشو واستون میزارم.

 

دلنوشت ۱: یاد قیصر تو فیلم "گوزن ها" افتادم با اون دیالوگ معروفش. ولی حالا من یچیز دیگه میگم: وقتی رفتی نمی دونی کجا میری ... وقتی برمیگردی میفهمی کجا بودی.

دلنوشت ۲: مخلصیما ... همگی ... تک به تک ... اونایی که اومدند و اوناییکه بعدا میاند ;)

دلنوشت ۳: با گام های استوار ... خوشحالم حتی بیشتر از خودت ... خوب میدونی چی میگم ... ولی از گذشته بدم میاد ... اونجا استغفارم از خدا این بود که خدایا اگه به کسی ناخواسته آسیبی رسوندم اول اون آسیب ترمیم بشه و بعد من بخشیده بشم تا شبها بتونم آسوده بخوابم ... آسوده نه بخاطر خوابش بلکه ... مخلصیم. 

 

http://maxpaynethefall.persiangig.com/image/edward/N73/madine1024.jpg

http://maxpaynethefall.persiangig.com/image/edward/N73/makke1024.jpg

 

 

 

ارادتمند: ادوارد دست‌قیچی

 

نظرات 13 + ارسال نظر
مرجان جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:12 ب.ظ http://myn.blogsky.com

سلام احسانکی جونم
خوب کاری کردی که کلی عکس گرفتی ... ۸۰۰ تا اوووووووووو چقده عکس .. پس حتما عکسهایی از غار حرا هم داری نه ؟ جون من اونا رو هم بذار

ادی آدمه خوبیه من باور نمی کنم آزاری داشته باشه که حالا به کسی رسیده باشه ؛)
نماز روزه ات قبول
شاد باشی

آباجی خانوم شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ق.ظ

چه میکنه این N 73
چه میکککککککککککنه این ادی
حالم جا اومد بخدا
شددددددددددددددددددیدا ارادت داریم با نون اضاف و سس سه رنگ :))))))))))))))))))
آره آره خواب خوش و راحت
همه چی درست و روبراهه
ترمممممممممممممممیم شد
آره
خدای بزرگ ما حواسش به ما کوچولوها هست دادا.شدیدا ارادتمندم.شدییییییییییییییییید.
با اینکه گامها استواره ولی صندوقچه یادته؟آره؟حالا خودم شدم دوست جون جونیش که دلش برام تنگ میشه.
جودی هم خوبه.عاشق شده بچه ام.نیکیا خوبن؟ببوسشون
دیگه نیکی۲ حسابی شیرین شده ها.نیکی ۱ چیکارا میکنه؟
بوشوگ و یارش در چه حالن؟
مهرداد خوبه؟خاله خانمی ها؟
خانم گل چی؟
هیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خدای من.بازم شکرت.

ادوارد دست‌قیچی شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:27 ب.ظ

سلام
مرجانکی همه چی داریم الا این یه قلم چون معمولا زمان رفتن به غار حرا قبل از روشنی روزه تا هوا گرم نباشه اینه که شب بود نور نبود و نمیشد چیزی رو ثبت کرد.

در عوض برات تعریف میکنم : آرامشی داره ... سکوتی داره ... عجیب ... یه حفره یکی دومتریه در دل کوه ولی وقتی فکر می کنی چه کسی قبلا اینجا بوده تنت شروع به لرزیدن میکنه ... تصور کن تو دل شب بدون نور بدون کفش درست و حسابی بدون راه و مسیر همواری بدون حضور کسی بدون حمایت کسی بری بدنبال چیزی که فقط خودت بهش اعتقاد داری ولاغیر ... بری سکنی کنی و راز و نیاز کنی و باهاش حرف بزنی بدون اینکه تا روز قبلش بهش اعتقاد داشته باشی و حالا یه مرتبه بدونی هست و بدونی که کسی حرفت رو باور نداره ... .قتی فکر کنی بهش دیوونه میشی ... بخاطر همین جای بسی آرامشه که بتونی جایی بشینی که اون نشسته.

ولی تعارف نکن هرچی دیگه بخوای دارم
هم تو هم هرکی دیگه که بخواد
مخلصیم


/////////////////////////////////////////////

شرور:
مخلصم
حالا امشب راحت میخوابم
مرسی
مخلصیم
دانمدانیدانیم

جودی رو برام تعریف کن و سلام منو بهش برسون

نیکیار خوبه بزرگ شده و شیرین همونطور که میدونی ... یکم سرم خلوط بشه عکسشو برات میزارم.

نیکا امروز رفت کلاس اول ... خیلی دوست داره ... بر خلاف داییش که از مدرسه فراری بود ... آحه اون روزا مداد میزاشتند لای انگشتامون و فشار میدادند ولی حالا قربون صدقه بچه ها میرند

بوشوگ خوبه ... روبرا :)

مهرداد خوبه داره بهتر میشه
لبخند های خالم مصنوعیه
دانی

نونیم لیدی خوبه
جالبه آدم میتونه به عشقش یه حس مادرونه هم پیدا کنه
یا که من زیادی احساساتیم
البته سریع و گذراست بعضی وقت ها میاد و میره
یادمه یه بار در همین مورد یچیزایی از آقاخان گفتی که نسبت به تو هم یه همچین احساسی داره.

مرسی

الهام شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:55 ب.ظ

سلام
به به چه عجب جناب داداشی خوبی
خیلی لذت بردم
این روزا خیلی کار دارم در زمینه فارغ التحصیلی
میام مفصل می گم
الانم فقط اومدم عرض ادب کنم
فعلا بای

pastili یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ب.ظ

sallam edi khane ehsasati:d

kheili delam bara ye up toop tang bid..........mamnoon

khoobi?khoshmigzare?hanoozam kheeili teshne mishi rooza?yadame parsal migofti

che aali ke bet khosh gozashte
chi betaraz in.....noname lady khoobe?

chera ke na?hamchin shooari adam dashte bashe....:d

roozet khosh.....................bazam begu az oonja..va az khodet

مرجان دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:35 ب.ظ http://myn.blogsky.com

واااااااااااااای خوش به حالت احسانکی جون
کاش میشد منم برم توی این غاره ... خانوما هم میتونستن برن ؟ میتونستی چند دقیقه توش بشینی یا نه ؟
من دلم میخواد این غاره رو ببینم :( کاش همونجوری تاریکه تاریک هم عکس گرفته بودی :(

قربونت

آباجی خا نومی سه‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:53 ق.ظ

سلاااااااااااام ادی.
خووووووووبی؟
نماز روزت قبول دادا.
یادمه که پارسال هی ماءالشعیر باید میخوردی.
امسال که خداروشکر دیگه اون موجل نیست؟الاهی شکر.
آره عشق مادرانه.:))))))))
من مامی دو نفرم: آقاخان و پسرک!!!!!!
:)))))))))))))))))))))))
دانمدانیدانیم
یادش به خیر این سرهم نوسیدنی ها.
:)))))))))))))
حسابی برات از جودی اونور تعریف میکنم.
اگه بیای سر خونه زندگی اصلیم میبینی روی میزم چه خبراس.عسکشو گذاشته بیدم.

آباجی خانوم چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:28 ب.ظ

یی هو دلم برا همه تنگ شد
ارادت داریم با نون اضاف تازگیا با سس دو رنگ :))
ادی ی ی ی ی ی ی ی !!!!!!!!!!!!!!!!!!! دانی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
ویوی پارسال:)
جودی:)
سروکله
کامیون
هندزفری
هرهر
کرکر
غش غش
هاها
خواهری هویجوری
قبول باشه التماس دعا
شبت بخیر
یه صفحه پر ستاره.
:)

آباجی خانوم چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ب.ظ

در راستای افاضات کامنت قبلیام بگم من مای دو نفرم
آقاخان هم بابای دو نفر
اون یه نفر هم توی نفرات من مشترکه هم توی نفرات اون
جفتمون یه مدلایی نفربریم
الاهی قربون اون نفر کوچولو برم من.

آباجی خانوم چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ب.ظ

مای=مامی

آباجی خانوم شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:55 ق.ظ

صبح روز شنبه ی ابری هفتم مهرماه به خیر.
بچه ها خوبییییییین؟

pastili یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:04 ق.ظ

kojaeeeeeeeeeed?

ادوارد دست‌قیچی یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ق.ظ

من یکوچولو سرما خوردم و کمرم هم دوباره گرفته
فردا خوب میشم

بقیه خوبند؟
مخلصیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد