ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

۳/۱۲/۱۳۵۸

 

 

 

 

 

 

تولدم مبارک

 

بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید

 

 

 

 

ممنونم ازتون به خاطر همه لحظاتی که توی این یک سال کنارم بودید

برای وقتایی که شاد بودم

برای اون لحظه هایی که غمگین بودم و درد دلهامو با مهربونی گوش می کردید

برای همه دقایقی که با شما خندیدم

برای ثانیه هایی که با هم بغض کردیم

 

شراره جان آباجی خانم مهربون ممنونم از همه راهنماییهات و حرفهای به موقعت

داداشی احسان متشکرم از همدردیهات واز همدلی کردنهات

ترنجبین بانو ممنونم که همیشه صبور بودی و آروم ولی همیشه غرغرای من رو تحمل می کردی

و بهزاد عزیزم ممنونم از تو دوست بسیار خوبم که همیشه و در همه مواقع منو فراموش نکردی توی این سالها هیچ وقت نشد که تو هم بخوای بی معرفتی های من رو جبران کنی و همیشه هم یک مشاور خوب برام بودی

 

ممنونم از همه تون و امیدوارم سالهای سال تولدم رو کنارتون باشم

 

 

خیلی دوستون دارم

 

نظرات 61 + ارسال نظر
ادوارد دست‌قیچی جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ق.ظ

مخلصییییییییییییییییییییم

الی خانم تولدت مبارک

مرجان جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

سلام الی جونم :)

تولدت موبالک بوشه ایشاا... ۱۰۰۰ سال دیگه هم زنده و سلامت باشی و واسه منو گیگیلی از این کیک خوشمزه ها بخری :دی

از حالا گفته باشم هیشکی حق نداره به این کیک دست بزنه همش مال منو گیگیلیه ..... وااااااااااااااااااااای چه خوشمزه اس :دی

آباجی خانوم شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ق.ظ

مبارکه.مبارکه.دمب شما سه چارکه.
ایشالا که دلت شاد و لبت همیشه مزین به گلهای خنده باشه الهام عزیزم.الاهی که تنت همیشه سلامت باشه و فکرت پر از مواردی باشه که با به یادآوردنشون لبت به خنده باز بشه.
و الاهی که سالیان سال زیر سایه ی مامان و بابا باشی و از موهبت اونا بهره مند بشی.
عزیزم این کمال خوشوقتیه که ما چندنفر از لابلای تورها و نت های به هم پیچیده و از ورای میلیاردها میلیارد سلول و نرون داریم باهم ارتباطات پیچیده انسانی رو این چنین منسجم و تشکل یافته پیش میبریم.
بقول احسان آیا انترنت لیاقت تحمل و انتقال این حس و بار رو داره؟ برای ما که داره.چرا انقدر همه به هم نزدیک فکر میکنیم؟
هممون آدمهای معمولی ولی در سطح قابل قبول اجتماع هستیم ولی نشده هیچوقت یکی به اون یکی بگه ببین من از تو خیلی بالاترما.یوهو....من این بالام......من همیشه به این انسجام احترام میذارم.دیشب داشتم فکر میکردم که این حس خیلی خیلی دوست داشتنیه.هیچکدوم دوس نداریم خودمونو بذاریم پشت ویترین.همه حالا یکی با حرفهای به جا یکی با خنده یکی با صبوری اون یکی با جوک با هرچیزی شده اگه احساس کردیم اون یکیمون یا ناراحته یا شاده توی همه حسهاش شریک شدیم.وقتی لازمه همه سکوت میکنیم ولی در دل برای آرامش دوستهای عزیزمون دعا میکنیم.اینطوری که ما باهم ارتباط داریم دیگه دوست نیستیم که بلکه جزء افراد یک خانواده هستیم.
الی عزیزم ایشالا تولدت خیلی مبارک باشه و امسال سال خیلی خوبی رو تجربه کنی عزیز دلم.
**************************************
دادااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟
داداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط شنبه تا چارشنبه:((((((((((((((((((((((((((
نات فور ۵شنبه :((((((((((((
من شخصا تو را خواهم کشت.
***************************************
یه تبریک بدهکار شدم به ترنجبین بانو. خانومی خیلی مبارک باشه اون خونه ای که گفتی.ایشالا که همیشه توی اون خونه طعم شیرین عشق زیر زبونت باشه.
بوووووووووووووس بووووووووووووووووس بووووووووووس

آباجی خانوم شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:20 ق.ظ

اوشکولان تپه شدی دادااااااا؟
واقعاااااااا؟
لردگان:))))))))) یادته؟ جغرافیای اصفهانو عشقه.:))))))))))

pastili شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:47 ب.ظ

salam salam..tavalodesh mobaaaaaarak:d

khoobin hame ? khobam...saram sholughe

roooz khoosh

ادوارد دست‌قیچی یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:16 ب.ظ

خوشحالم بدون کمترین اطلاعات - اثبات شده - شخصی از طرف مقابل ، میتونیم بهمدیگه اعتماد کنیم.

آباجی خانوم دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ق.ظ

آهااااااااااااان منم اصل حرفم اینه دادا. اعتماد بدون اینکه بخوای پرینت زندگیتو بدی.
یه بنده خدایی بود بهش یه سری چیز میز گفته بودیم و الکی هم بهش گفته بودم که تو فقط اینو میدونی و کس دیگه اطلاعی نداره. آقاجان زد و یه چیزی شد و ما یه کمی بدقول شدیم توی یه کاری.شنیدم به دوست مشترک گفته بود من از آباجی خانوم چیزهایی میدونم که تو هم نمیدونی.هر هر هر هر......یعنی باور کرده بود که با ورودش به جمع دوستانه من و اون تونسته اعتماد منو به خودش بیشتر جلب کنه؟
البته خودشو خیلی قشنگ نشون داد و کلا اطمینان منو سلب کرد.اینطوری بهتر شد.اقلا موضعش رو میدونم.
الی ی ی ی ی ی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شیری یا روباه خواهری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشین این سه شب خیلی اذیتت کردمااااا.(خودش میدونه چی میگم.) :)))))))))))
پاستیلی عسیس ما در چه حالیه؟
آقاجان توجه کردین رسما بوی عید و بهار میاد.والله بخدا.اگه میشد این روزا رو بعنوان روزهای اول بهار اعلام میکردم.
طفلکی ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی که کلی برای نجوم زحمت کشیدن و الان طفلی ها روی ویبره هستن با این هنرهای آباجی خانوم. :))))))))
بوس و آرزوهای رنگی رنگی برای هممون.

الهام دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ب.ظ

سلام به همه
باز من چند روزه رفتم سر کار
این بار برآورد تقاضا برای بانک مسکنه
خیلی باحاله وقتی پرسشنامه ها رو می خونم کلی حرفای بی ربط داره بعضی ها شماره حساب و شماره تماس هم دادن
خوبیش اینه بازم تو دانشگاه خودمونه
زمانش هم یکی دو هفته است
صبح تصادفا دیدمش با سر سلام کردم بعد هم خودمو زدم به اون راه که اصلا ندیدمش اخه روزای زوج با اتوبوس میره تو طرح عصبی که میشه رگ پاش می گیره امروز هم اینجوری شد یکهو قلبم فشرده شد ولی به رو نیاوردم موقع خداحافظی هم یک نگاه عمیق کرد
برم که دارم باز زر زر می کنم

ادوارد دست‌قیچی دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

:

آباجی خانوم سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:34 ق.ظ

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ادوارد دست‌قیچی سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:57 ب.ظ


: دوتا چشم بود
یعنی دارم نیگاه می کنم و حرفی فعلا ندارم

آندری تارکوفسکی میگه:
احساسات ناگفته و بیان نشده ٫ بیشتر از احساسات ابراز شده در ذهن می مونه.

احساس الی رو تو این موقعیت نه یک شعر نه یک بو و رایحه بلکه فقط یک فیلمه که میتونه بیان کنه. اون لحظه که تیتراژ بالا میاد و تو تازه می فهمی دوساعته تو تاریکی سینما داشتی احساست رو(احساس خودت رو) تجربه می کردی.

:

آباجی خانوم چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:47 ق.ظ

داداااااا تولدت مبارکا باشه داداشی. ایشالا همیشه شاد و خندون باشی.الاهی که با خانوم گل سالیان سال زیر سایه خانواده های مهربونتون زندگی و آشیونه ی گرمی داشته باشین.
یه دنیا آرامش و سلامت و کامیابی برات میخوام.
ایشالا به تمامی آرزوهای قشنگت زودتر برسی.

آباجی خانوم چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:52 ب.ظ

دادا؟؟؟؟؟؟؟؟
داداااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رسییییییییییییییییییییییید
خودش آورد.باورت میشه؟ .................داشتم ماوقع رو اینجا مینوشتم.خوب شد حواسم بودا.یه چیزایی هست بین دوتا آدم فقط و فقط بین خودشون ثبت میشه و موندگار میشه.میرم اونور برات نوسیدنی میکنم.نه نه چک یور جی میل.
بازم تولدددددددددت ت ت ت ت ت مباااااااااااارررررررررررررررک ک ک ک ک.خیییییییلی مبااااااااااارک ک ک ک کک ک ک ک.

آباجی خانوم چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:40 ب.ظ

باباجان کسی نمیخواد تبریک بگه به داداااااا؟ هاااااان؟
الی؟
پاستیلی؟
کجایین شما؟
الی امانتی رسید.کارت دارم دختر.

ادوارد دست‌قیچی چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:37 ب.ظ

مخلصیم

الهام چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:10 ب.ظ


سلام سلام
مبارکه
ایشالله که ۱۰۰ سال زیر سایه مامان و بابا و کنار خانم گل شادباشی
ایشالله که همیشه سربلند باشی
الهی هیچ وقت غم و غصه ای ناراحتت نکنه
امیدورام هیچ جا تو زندگیت کم نیاری چه مالی چه روحی
الهی روزی نیاد که شرمنده خانم گل و بچه هایی که خواهی داشت بشی
امیدوارم هیچ سالی نیاد که برای تولدت خواهری هات کنارت نباشن
خلاصه که ایشالله همه خوبیهای دنیا رو داشته باشی
همه خوبترینها روهم امسال خدا بهت بده

بازم تولدت مبارک

الهام چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام شرور جونم
فردا بهت می زنگم
شب به خیر بای

ادوارد دست قیچی پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 ق.ظ

مرسی انرژی

آباجی خانوم شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:36 ق.ظ

سلاااااااااام صبح به خیر همگی.
چرا اینطوری شده اینجا؟ جدیدترین کامنتا میره ته کامنتدونی رسوب میکنه.:)))))))))

آباجی خانوم شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:37 ق.ظ

البته درستش هم اینه ها ولی یهویی انقدر شوکه شدم تا اومدم اینجا.ای بابا.ای بابا.
بچه ها همگی نفس بکششششییییین.بوی عید داره میاد.

ادوارد دست قیچی شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ب.ظ

از منم همینطور :)

pastili شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:36 ب.ظ

salam

edi tavalodet gozasht?;((

man kheili narahatam inghad havasam parte..yadam nist key bud..beharhal midunam tabrikaye kheili betari daryaft khahi kard emsal va 120 sale dige;)


khubin hame?
khubam..bessiar busy!

rasty tavalodet mobarak

الهام شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ب.ظ

سلام
سرما خوردم بد جور باید کارم رو هم تا آخر هفته تحویل بدم
خیلی خسته ام و بیمار
آخ که وقتی مریضم چقدر غر غرم می یاد
اما الان فقط بی حالم
غروبم رفتم دوتا آمپول زدم

دوستون دارم
بای

آباجی خانوم یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:14 ق.ظ

سلاااااااااااام.الاااااااااااااااااااااااهی.الی سرما خورده؟
آمپول زدی؟ اوخ شدی؟
برای پسرک یه ست وسایل دکتر خریدیم بماند که به دکتر میگه ددر (به ضم هر دو دال) بعدش با اون وسیله ای که توی گوش رو می بینن توی گوش باباشو نگاه میکنه میگه: عالیه. :))))))))))
میدوستمتون دوست جونا.
دادا من دیروز توی جی میل کمین کرده بودم بیای.نیومدی؟
الاهی فدات شم.خیلی ممنون.بابت همه چیز که میدونی و میدونیم.:)
داداااااااااااا خیلی هم تازه اس.انقددددددددددر تااااااااااازه.تااااااااااااااازه.انگار الان از روی درخت چیدی. :))))))))) خندیدی؟ ؟؟؟؟خندیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بگو شششششششششششوکولاااااااااااااااااااااااات.
الی زودی خوب شو که کار داریمااااااااااا.
بوس بوس بوس

ادوارد دست‌قیچی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:32 ب.ظ

مرسی که بهم تفلد میگین
من کلی کیف میکنم تا کادو میگیرم D:
از بچگی می گفتم برام کادوی سفت بخرید
لباس و اینا نخرید
خوب دیگه من از بچگی این مدلی بودم

دیرمه باید برم سر کار
باقیشو بهدی میگم
ولی خوب بود همش سفت بود
من عاشق ادوکلانم خیلی دوست دارم
میام
دیرمه
مرسی مخلسیم

الهام یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام سلام
مکن خوبم برای هر کاری در ضمن چه دیروز چه امروز از ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر سر کار بودم
بابا خیلی هم لوس نیستم
تازه شم سر راه رفتم آمپول سوم رو زدم خیلی باحال بود هی خانمه پنبه میکشید جای امپول حالا که اومدم خونه می بینم از رو تا شلوار جینم رو هم خونی کرده
به این می گن آمپول زن خوش دست انگار از دوطرف فلجم کردن

شرور جونم خودتو ناراحت نکن من هر وقت بخوای در خدمتم
دادا مراقب خودت باش
پاستیلی چطوری سرت هنوزم شلوغه طفلکم

دوستون دارم
بای

pastili دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:27 ق.ظ

salaam zendeam!


khubin hame?midunestin pastili mitune tooye 1hafte..6ta cake va 500 ta shirini bepaze?:d mitune;)

khoobam...bishfa'ali gereftam

oo edi khan odokoloni ke man kado dadam...chanel bud..khooooob chizi budaa

roozetun khosh....eli khanom khub shod?
i?

rooooooooz khosh

آباجی خانوم دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:13 ب.ظ

:))))))))))))
کادوی سفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وااااااااااااااااااااااااای.
چه ادوکلنی گرفتی؟
خب پاستیلی که شانل میگیره منم که Black Code میگیرم.زووووووووووودی باش بگوووووو.
*******************************************
وااااااااای الی راست میگی؟ خوب شو خواهری
******************************************
:)))))))))))))))))))))))))))))
راست میگی پاستیلی؟
آفرین دختر.

الهام دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ب.ظ

سلام به همه
من خوبم اگه نبودم که قرار نبود فردا به اقصی نقاط شهر سفر کنم
یعنی شعباتی که مونده
خانی آباد نو میدون شهدا پیروزی آفریقا میرداماد پاسداران رسالت نارمک انقلاب ۱۵ خردادمیدون نور آریاشهر کاشانی حالا این سه تا آخری نزدیک خونه خودمونه انقلاب و آریاشهر رو امروز آخر ساعت رفتم
دعا کنید فردا تو خیابون غش نکنم
کاشکی یک موتور داشتم
وقتی تموم بشه براتون می گم چقدر خندیدم تو همین دو جا
البته الی خانمی تو کار مثل یک سگ بسیار مودبه و منظم و دقیق و سریع
عوضش تو خونه همه از فس فس کردن و هر هر و کر کرم کلافه می شن
خوب به نظر من کار شوخی و بازی نیست
ای بابا دوشخصیتی شدیم رفت
فعلا بای
خیلی دوستون دارم

ادوارد دست‌قیچی دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ

خداییش ببینید کی از سر کار میایم


مامانی: میگه از راه میرسی و اول به این(لب تاپ) سلام می کنی
جوراباتو درآآآآآآر
شام چی میخوری؟
شارژش کردماااا / بدبخت عمرش اینقدر پر نشده بود / فقط ازش کار بکش

من: تو دلم(یه لحظه حس می کنم شیش سالمه) / بخدا دیگه بزرگ شدم / زن دارم مثلا خیر سرم

مامانی: بچه همیشه برا بابامامانش بچس
چایی میخوری؟
آقا شمام(شما هم) میخوری؟

حاجی: در حین روزنامه خوندن / دست شما درد نکنه(یعنی بله)
علی دایی هم سرمربیتون شده ادی

من: پدر من کی فوتبالی بودم که حالا دفه دومم باشه

حاجی: تو چه پسری هستی که فوتبال نمی بینی

من: من اصن تلویزیون نگاه نمی کنم مثل اینکه

مامانی: یخ کرد(سرد شد چایی) / حواست تو این واموندس / بده گرمش کنم

الهام جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:10 ب.ظ

سلام آباجی خانم

سالگرد ازدواج مبارکه ایشالله که ۱۰۰ سال زیر سایه آقای همسر و با پسر کوچولو به سلامتی زندگی کنید
الهی که همیشه سلامت و شاد باشید
همه چیزای خوبم برات ارزو مکندم
دوست دارم عزیزم
بای

ادوارد دست‌قیچی شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ب.ظ

خانوم مبارک باشه خیلی
همون که الی گفت

مخلصیم

آباجی خانوم یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:34 ق.ظ

سلاااااااااااااااااااااام وای که چقدر دلم واستون تنگ شده بود.
آقای داماد پسرک رو دوشنبه شب برد خونه مامانش.کرج
من سه شنبه شب رفتم خونه خودمون با آقای داماد مثل دوران مجردی خوش گذروندیم.فقط ایشون از خستگی ولو شده بود روی تخت.من هم تا ساعت ۴ صبح داشتم تی وی مینگریدم.
بعدش بیدارش کردم زیر سرشو درست کنه ازش سوال کردم پسورد چیه؟ آداپتورت کجاس؟ همه شو درست جواب داد.فرداش بهش گفتم ساعت ۴ اینا رو ازت سوال کردم خودش که یادش نبود کلی هم تازه نگران شده بود که واااااااای اینطوری که اطلاعات رو فلان و بیسان. :)))))))
۱۶ اسفند روز عقدمون بود و ۱۸ هم روزی که مهمونی گرفتیم.همون مهمونی عقد و عروسیمون شد.فکر نمیکردیم اینطوری بشه که.دیگه توی فامیل یه سری از این دنیا رفتن دیگه هی طول کشید بقول مامی خیلی مسخره میشد بعد از سه سال اینا آدم بخواد عروسی بگیره.تازه ما که داشتیم با هم زندگی هم میکردیم.هشت سال قبل این موقع آقای داماد خوابیده بود و عروس خانم توی فکرش داشت نقشه هااااااااا میکشید.فرداش میدونین چی شد؟ ما شب از خونه مامی که توش مهمونی گرفته بودیم رفتیم خونه مامی آقای داماد.فرداش آقای داماد ساعت ۸ رفت سرکارش و شیرینی هم گرفت.عروس خانم هم با ‌آژانس دوباره برگشت خونه ی مامانش.:))))))))
یه روز سر فرصت واستون تعریف میکنم.خیلی بامزه بود.خیلی دوستتون دارم.وارد هشتمین سال زندگی مشترک شدم.خیلی بزرگتر و عاقلتر شدم.وقتی یاد هشت سال قبل میفتم کلی به خودم میخندم.مرسی خدای مهربون که همیشه کمکمون کردی.مرسی دوستای مهربون و عزیزم.مرسی از این همه محبت.
راستی دادا هر چیزی هر کاری در جق هر کسی آدم بخواد بکنه باید اون طرف لیاقتش رو داشته باشه.مخاطب خاص نداشت.یعنی بندازش تو سطل آشغال.همین.فدای همگی.
سالگرد بعدی ۴ فروردین؟؟؟؟؟؟آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟بوس برای خانوم گل.

آباجی خانوم یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ق.ظ

سلی ی ی ی ی.صبببببححححححححح به خییییییییر.
خوابمون میاااااااااااااااااااااااااااد
از الان هوای بهار منو گرفته
وااااااای ماماااااااااااااااااااااااااان من خوابم میااااااااااااااد

ادوارد دست‌قیچی یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ

ای تنبل

بنداز تو سطل آشجال(نیکا)
اون بسته باقی مونده رو خودت صاحب اختیاری/هرکاری کردی درسته

مخلصیم
آره چهار فروردین
دارم روی یک کادو اساسی کار می کنم
یه پرینتر سیاه سفید حرفه ای خروندم و عکس هایی که تاحالا ازش گرفتم رو روی کاغذ فوتو پرینت کردم. ماه شده.
حالا مونده چیدمانش تو آلبوم منم که اصن فرصت نمی کنم.
یه روش باحال ابدا کردم اول عکس هارو رو کاغذ فوتو پرینت گرفتم بعد توی یک دیس پیرکس یکمی چایی ریختم و بعد عکس هارو چند ثانه داخلش غوطه ور(وای مردم درست نوشتم) کردم بهدش عکس ها شد مثه عکس قدیمیا که انگار سال ۱۸۷۰ باهم ازدباج کردیم. بعد یه چند تا زائده و خش عمدی روش انداختم.
اصن کلی خیلی
خیلی از خودم تعریف کردم

اسکن می کنم و یه نمونه برات میفرستم

آباجی خانوم یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:14 ب.ظ

واااااااااااای چقدر ناناااااااااااااز.چقدر عالی.چقدر زیبا.چقدر ماه و موندنی و خوشگل و موچ میشه.
حکمنت برام بفرست.منتظرم.
حتما سعی کن از اون عسکا واسه اول فیلم عروسیت استفاده کنی هااااااااا.خب ب ب ب ؟؟؟؟؟؟؟؟
نه نه تنبل نیستم فقط لیاقت نداره.همین.هه هه هه.

الهام یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ


سلام سلام
وای که چقدر ناز میشه داداشی با احساس
واقعا کادوی اساسی میشه
حتما خانم گل کلی ذوق می کنه

شرور جونم خوبی عزیزم دلم برات تننگیده بود خیلی زیاد

من که این چند روزه نذری پدربزرگم و خونه تکونی مادرجون بوده بنده خدا همه کاراش رو کارگر کرده بود ولی کلی خورده کاری داشت که توی ۷۵ سالگی براش سخته انجامش بده
دلم سوخت بغض کرده میگه مادر همه نوه هام به کنار من آرزو دارم تا زنده ام عروسی تو رو ببینم
طفلی دلش به چه امامزاده ای خوشه از اون امام زاده ها که کور می کنن و شفا نمی دن

دوستون دارم
بای

ادوارد دست‌قیچی یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ب.ظ

شفا میده / فعلا نهفته است
اما اگه شفا بده اگه شفا بده که شفا میده چه شود
یالااااا یالا ما شفا میخوایم یالا


این گره وات(کراوات) مارو ندیدی کوجاس؟ ززززن(همسرم)

آباجی خانوم دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ق.ظ

اینو ببینین.ایناهاش اینم شاهد از غیب در راستای شفا
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´o¶$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´7¶$$$$¶¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´´1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¢´´´¶¶$$$$¶¶$$¶¶$$¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶´´´¶¶¶¶¶$¶¶¶¶¶¶¶¶1´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$¶¶¶¶¶¶$¶¶
¶´¶¶¶¶$$$$$$$$??¶¶¶¶´´´¶¶$$$$$$$$$$$$$$$¶$¶¶¶
¶¶¶¶¶¶$$$$$$¶$$$$$¶¶¶´´¶¶$$$$$$$$$$$$$$$$$$¶¶
¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶$´¶¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶¶$$$$¶¶
¶¶¶¶$$$¶$$$$¶$$$¶¶¶¶¶¶¶¶¢¶¶¶¶$¶¶¶¶¶$????????¶
¶¶¶$$$$¶$$$$¶$$$$$$$$$$¶´´o¶¶¶¶¶¶¶??$$$$$¶¶¶¶
¶¶¶¶$$$¶¶$¶¶¶¶$$$$$$$$¶¶¶´´´¶¶¶7´$$$¶$¶¶$$$¶¶
¶¶¶¶$$$$$$¶$$¶$$$$$$$$$¶¶´´´´´´´¢¶¶$$$$$$$$¶¶
¶¶¶¶¶¶$?$$¶$$$$$$$$$$$$$¶¶´´oo´´¶¶$$$¶$$$$$$¶
¶´¶¶¶¶¶$$$$$¶¶¶¶¶¶¶$$$¶¶¶¶¶´7´7¶¶$$$$$$$$$$$¶
¶´´´¶¶???$???$¶¶$$$¶¶¶¶¶¶¢´´´¶¶¶¶$¶¶$$$$$$$$¶
¶´´´?¶$$??$$$??¶¶$$$¶¶o´´´´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$¶¶
¶´´´´¶¶$$?$?$$?$¶¶¶¶¶?´´´´¢¶¶¶$$$$$$$$$$$¶¶$¶
¶´´´´o¶¶$?$$$???$¶¶¶¶´´´?¶¶¶$$$$$$$$$$$$$¶$$¶
¶´´´´´¶¶¶$$$$??$?¶¶¶¶´¶¶¶¶$?$$$$$¶¶¶$$$$¶$$$¶
¶´´o¶¶¶$¶¶¶¶$$?$??¶¶´´¶¶¶$$$$$$$$$$$$$¶¶$$$$¶
¶¶¶¶¶¶$$$$¶¶¶$??$$¶´´´¢¶¶$$$$$¶$$$$$$¶¶¶$$$$¶
¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶$$$$¶¶1´´¶¶?$$$¶$$$¶$$$$$$$$$$¶
¶¶$$??$$$¶$$$¶¶$$$$¶¶¶´¶¶$$$$$$$$$$¶¶$$$$$$$¶
¶???$$$$$$$¶¶$$$$$$?¶¶¶¶¶$$¶¶$$$¶¶¶$$$$$$$$¶¶
¶$¶$$$$$$$$$¶¶$¶$$$$$$$$$$$¶¶$$$$¶$$¶¶¶$$$$$¶
¶$$$$$$¶$$$$¶$¶¶$¶$$¶¶$$$$$$$$$¶¶$$¶$$$¶$$$$¶
¶$$$$$$¶$$$$¶$$¶?¶$$$$$$$¶$$$$$$¶$$¶$$$¶$$$$¶
¶¢¶¶$$$¶$¶¶¶¶¶$$¶¶$$$¶¶$$$$$$$$$¶¶$$$$¶¶¶$$$¶
¶¢$¶$$$$$¶$$$$$$¶¶$¶¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$¶¶¶¶¶¶

آباجی خانوم دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:39 ب.ظ

ظهر به خیر.خوووووووبین؟ خووووووووووبم.دادا کدوم هتل اصفهان بهتره و فکر میکنی جا داره و اینا؟ شاه عباسی که هلاکشم ولی فچ نمیکنم واسه ۵ به بعد اینا خالی باشه. هوم؟ پیلیز یه هلپی بنما.

ادوارد دست‌قیچی دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:53 ب.ظ

به ترتیب اولویت می نویسم و جلوی هرکدوم مزایاش رو هم درج می کنم

خونه ما -» خیلی خوبه
آسمان -» نمای رودخونه/طبقه بالا رستوان گردان
کوثر -» نمای رودخونه/خوبه کلا
عالی قاپو -» تو خیابون چهارباغه نزدیک ۳۳پل فقط تو مکان شلوغیه

pastili دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:03 ب.ظ

salaaam khubin?vaaaaaaaaay sharor khanom eid mirin esfehan?

manam miaaaaam

khbam.....bazi vaghta geryam miad...shadid..ellatesh hsyad in shomaresh maakoosi hastesh ke bara tabestun hsoroo shode.

shayadam naa.......neydunam



rooz khosh..khubin hame?booos bara khanom gol

p.n:khanom gol hichmoghe inja sar zade??

pastili دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:21 ب.ظ

vaaaaaaaaaay alan khundam che kadoye romantici dari dorost mikoni


aaaaaaaaaaaaaaalie...kheili

kheili........man ye kadoye taghriban mamooli midam..bara hamin mikham bastebandish tooop bashe;)


daram tafakor mikonam...roozet khosh

manam azin axa mikhaaam

آباجی خانوم دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:20 ب.ظ

:)))
مرسی دادا.خونه ما هتله اونوخ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دادااااااا واسه ۶ یا ۷ جا داره یا باید چادر پسرک رو ببریم توش بخوابیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وااااااااااااااااای دادا میشه آدرس کارگاه گزسازی رو بدی که میذارن مردم برن توش و نگاه کنن؟میخوام یه فیلم توپس دبش تهیه کنم با جلوه های ویژه ی خودم.یهو دیدی دوربین ملق زده.
ولی جدی کجا میشه رفت؟
راستی میشه آدرس گز کرمانی رو بهم بدی؟میگن آردی هاش محشره البته اون دوستم بود اصفهانی بود .یادته؟اون برام پارسال از کرمانی آورد خیلی تازه و خوچمزه بود.راستی اونم ۱۱ فروردین عروسیشه.ای واییییییییی سکه رو نفرمایین که اصلا نمیذارم جون آباجی خانوم باهاش شوخی کنینااااااااا.اونم پی لیز آدرسش رو ورمنه.دیگه دیگه دیگه..........هی راستی ما هم یه شعبه اونجا داریماااااااااا(چشمک ک ک ک ک ک)
داداااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟داداااااااا؟
هیچی میدونی چی میگم دیگه (چشم غره ترساننده از نوع آباجی خانومی) آهان همون که میدونی و فهمیدی و گرفتی(آباجی خانوم چماق به دست) :)))))))))))))))))))

*****************************************
پاستیلی خانومی تابستون ایشالا؟؟؟؟؟به سلامتی.شما هم تشریف بیارین اصفهان عید در خزمت باشیم.اگه کرمانی که باید بگم آقای شوهر آباجی خانوم این روزا اونجاهاااااااااااااااااااااسسسسسس.همیشه هم سوغاتیاش پسته زعفرونی آبلیمویی و زیره سیاه و کره پسته وانیلی و ایناااااااااااااااس. آخ جوووووووووووووون امسال خداکنه حالی به حولی.سالهاست دلم لک زده شب روی پل راه برم.سالهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.
مرسی مرسی مرسی مرسی دادای مهربون نازنین.
بوس برای خانوم گل و همه مربونیاتون.بوس بوس بوس.
********************************************
آهای الی دختر کجایی تو؟ میخوام بهت یه شیرینی دبش بدمااااااااااااااااااا.ناهار مهمون من.بهت کال یو سون هانی.

الهام دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:03 ب.ظ

سلام
آخ جون شیزینی من مرده شیرینی جاتم از قند بگیر الی آخر
منتظرتم شدید

ادوارد دست‌قیچی دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ

پاستیلی خانوم سلام مخلصیم
خوبی؟
گریه چرا(البت میدونم چرا فقط خودمو زدم به خنگی)
بعضی وقتا با نونیم لیدی شوخی می کنم در مورد آرزو هاش. بهش میگم تو که دیگه آرزویی نداری(و فرار می کنم)
یا مثلا چند روز پیش شله زرد پزون داشتم کما فی صابق /گفت مثلا فلان ساعت بیا دنبالم تا بیام خونتون واسه مراسم(پزوندن شله زرد)/ گفتم واسه چی؟ دلیلی نداره چون تو به آرزوت رسیدی حالا دیگه برا چی میخوای شله زرد بهم بزنی / و الفرااار / اونم با خنده آغشته به خشم گفت هی هی هی ایشش(قربون ایش گفتنت)
ترنجبین برات از خدا طلب آرامش می کنم
***
شرور خانوم مخلصیم آدرس هارو برات نوسیدنی می کنم
یه نظر کلی دارم:
واسه عید نیاید
۱۷ فروردین به بعد بیاید یا اوایل اردیبهشت
اول اینقدر شلوغه که ما خودمون هم با مشکل مواجهیم شما هم باطبع خیلی حالشو نمی برید(البت اگه از اونایی باشید که با شاوغی موجلی نداشته باشد که فبها)
دویم هم هوا بهتره و هم درخت و سبزه ها تکلیفشون روشنه که دربیاند یا نیاند منظورم اینه که وقتی سبزه ها دربیاند خود ماها هم بر امون تازگی داره و هی به دارو درختا نیگاه می کنیم کلا خیلی خوجل تره
آدرس هم میدم دیرمه بزا میخوام برم حمام تازه از حجره اومدم و بعد مهمونم
***
الی خانوم چاق نشی
مخلصیم
نو نیم لیدی اصن وقتی شیرینی می بینه دستو پاش میلرزه
عاشق کاکاو
اون اوایل بهش کاکاو کادو میدادم بهدش دیدم داره چاق میشه منم تحریمش کردم
می گفت نه من چاق نشدم
گفتم شما ماشالا قدت مثه من بلنده واسه همین پیدا نیست(مشخص نیست که چاق شدی)/ منننن میفهمم ;;)
دختر بالای ۶۰ کیلو دیگه دختر نیست(تکبیر)



مخلص همگی
امشب یه لحظه حالی دست داد و واسه همه دعا کردم(در فولدر های جدا گانه)

آباجی خانوم سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:04 ق.ظ

من عاشق فولدرهای جداگانه هستم.آخ جووووووووووووون.
همین دعاهای داداست که کلی ی ی ی ی............
وای کی کاکائو میبینه دست و پاش نمیلرزه ه ه ه ه؟؟؟؟؟
بله ماشااااااااااااالا قد نیست که سرو رعناااااااااااااااااس.
البته اینجانب هم در خانواده برج سانان به سر میبیرم.(تکبیییییییییییر کوبنده)
۱۷ فروردین به بعععععععععد؟ اووووووه دادا نمیشه با این شلوغی کار آقای همسر و خلاصه اینااااااااا.....:))....نمیشه.
ولی راست میگی.بعدشم ما دو یا سه روز بیشتر اونجا نیستیم که.بعدترش یا میریم شیراز یا کج میکنیم میریم طرف شمال. خب شاید یه تعطیلاتی دست بده اردیبهشت هم اومدیم ولی واقعا غیر از تعطیلات عیدانه نمیشه .
بابا اگه آقای همسر سرش شلوغ نبود که کمربند valentino رو کادو نمیداد و کت شلوار Versache کادو بگیره با دوتا کیف ناناز چرم Lancetti . :)))))))))))))

آباجی خانوم سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ب.ظ

در راستای شفاف سازی کامنت قبلی که به تبلیغات مارکهای اجنبی پرداخته بوده بودیم باید عرض بکنیم که به من چه...کادو دهنده خودش به آقای همسر گفته بود که مهره مار داری تو که انقدر همه دوستت دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :))))))
حالا که تو قربون خانوم گل رفتی منم فدای آقاگلی خودم میشم:))))))))
ولی دور ز مزاح ایشالا که همیشه زیر سایه بزرگترامون زندگی خوب و بی دغدغه و شادی داشته باشیم.ایشالا هممون.خصوصا ترش تو-من-الی-پاستیلی.
اصلا دادا چطوره بریم استارسیتی؟ باور میکنی تا همین الان اصلا توی ذهنم هم این کلمه نیومده بود؟ پریشب آهنگ یه دنیا رو شنیدم که مهپاره پخش میکرد. سر خوردم رفتم تو اون روزا نه نه از بیرون نگاه کردم.چقدر درگیر بودم چقدر هردومون رو اذیت کردم.این دفعه برعکس اون دفعه ها فقط گوش کردنش بهم یادآوری کرد که برای لحظات شیرین و شاد و بی دلهره باید همیشه خدا رو شاکر بود و ازش خواست که هی بارانهای رحمت روغنی خودش رو عین سیل و سونامی روی سر و کله هامون بریزه. بوووووووووووووس برا خانوم گل.

آباجی خانوم سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:37 ب.ظ

:))))))))))))))))
اینو ببیییییییییییییینینننننننننننننن.....مثل من میرقصه :)))))))))))))))))))))))))))))))))))))
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
http://www.pic4ever.com/images/5yjbztv.gif

الهام سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام
بابا من بیچاره لی لی پوتی اصن نمی تونم وزن زیاد کنم الان ۵۲ هستم ولی یک کیلو هم زیاد کنم همه می فهمن
ولی با همه اینا از نون شب می شه گذشت ولی از دارک شاکلت نه
ای خواهر تو هم اینقد کمرت نرمه و خوش خنده هستی
فعلا مامی کلی کار داره باید زود برم
دوستون دارم
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد