ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

ادوارد دست قیچی

بعضی وقت‌ها آدم درمیان جمع باز هم تنهاست - اگر بقیه دوستش داشته باشند دیگر اسمش تنهایی نیست ، نوستالجیاست واندکی حالت مازوخیستی

نفسیجونیخودخودم

 

مرسی که اینقده خوبی / وقتی باهامی خوب میشم / بچه میشم

 

 

ذیگه زود زود می آپم ٬ رفتم تو حال و هوای فانتزی و سورئال ٬ یعنی بودم ٬ تازه فهمیدم نمی تونم بیرون بیام / شما هم بیاید آرزوهاتونو فانتزی ابراز کنید ٬ کاری نداره یه عکس تو گوکل سرچ می کنی بعدش یه چیزی که یه هفتس تو گلوتون گیر کرده رو زیرش می نویسی ٬ خلاص ٬ به قول ماها خلاص(با فتحه خ و مد س / یجورایی مثه سین کشیدن های خسرو شکیبایی). / راستی پست قبلی رو یکم کاملش کردم.

 

ضمنا جدیدا تموم خواهری هامو یک به یک دعا کردم(خصوصا منظورین / و البته در فولدر های مجزا).

قلت - غلط - غلت هارو حال می کنید / هنوز آدم نشدم  / کی میدونه چندتا غلط داشت؟

 

 

 

ارادتمند: ادوارد دست‌قیچی

 

دلنوشت‌های ادواردی - کولاژ - دل درویش (بدون شرح)

 

 

یه مرد که میخواد خوب باشه ولی نمیتونه

در ظاهر لزبین ولی در باطن بی گناه

کبوتر

هوس(درست نوشتم؟)

سرشت انسانی

سرشت انسانی

یه فیلمی که یه رفتار شناس ٬ یه ذختر خیابونی رو آداب معاشرت اجتماعی یادش داد ولی بعد از بس دختر ماه شد خوده دکتره عاشقش شد

موقعیت خوب ولی گذشته ولش نمی کنه

اما اوضا خوبه

 

 خیلی معنای خاصی نمیده / یه حس شخصیه که با ترکیب عکس ها میخواستم نشون بدم.

ارادتمند: ادوارد دست‌قیچی