-
رمضان
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1388 12:39
-
احوالات من در سبزی فروشی
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1388 23:26
من در مغازه سبزی فروشی نسبت به زن ها، در مغازه طلا فروشی پر طمع تر و ش.ه.و.تِ خرید کردنم، غیر قابل کنترل تر.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 11:31
ای بابا چرا اینجا نمیشه نظر گذاشت دادا باز چی شده اینجا شرور بی معرفت دلم برات تنگیده کجایی
-
باران
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 23:20
مردم با شتاب حرکت می کردند. برگها، تکان تکان می خوردند. و ریمل های صورت زن، شُره کرده بود. زن به اطرافش نگاه کرد. مرد چاق اخمویی را دید که خیس آب بود. همچنین پسری که کیف مدرسه اش را به روی سر گرفته بود. و دیوانه ای که دهن به آسمان باز کرده بود و می خندید. زن با دست هایش صورتش را پاک کرد. دیگر نمی توانست جلو شادی و...
-
بهارانه
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 09:00
-
تولد
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 10:03
برای روز میلاد تن من نمی خوام پیرهن شادی بپوشی به رسم عادت دیرینه حتی براینم جام خوشبختی بنوشی برای روز میلادم اگر تو به فکر هدیه ای ارزنده هستی منو با خود ببر تا اوج خواستن بگو با من که با من زنده هستی که من بی تو نه آغازم نه پایان تویی آغاز روز بودن من بذار پایان این احساس شیرین بشه بی تو غم فرسودن من با دو روز...
-
عروسی
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 09:56
شمع و چراغا رو روشن کنید امشب عروسی داریم لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی
-
عید فطر مبارک
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 15:21
عیدفطر مبارک یاعلی نامتان عالی و اعلا یا علی نامتان نور دل ما، یاعلی حیف باشد بردن نام شما گر نباشد شعر زیبا، یاعلی نامتان رنگین کمان دشت عشق نامتان خورشید و دریا یا علی من چه گویم مثنوی ها گفته اند گفتنی نا گفتنی ها، یاعلی بهر یاری در کویر و کوره راه می برم نام شما را، یاعلی قدرت بازو و زانوی همه هر که خواهد خیزد از...
-
یاعلی
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1387 14:42
سالروز شهادت حضرت علی(ع) نخستین پیشوای شیعیان جهان در پیش است، بزرگ مردی که فتوت، مروت و جوانمردی را سرلوحه زندگی خود داشت، او مرد راستی و عدالتخواهی بود و نزد پیامبر اسلام ارزش بسیار والایی داشت . رسول اکرم در شخصیت بی انتهای حضرت علی و کمالات بی نظیر و فضایل بی پایانش احادیثی فرموده و به تشریح مناقب آن حضرت پرداخته...
-
طلبه سیگارم شدید ولی نمیدونم چرا
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1387 00:14
امشب عجیب دلم هوس سیگار کرده اصن نمیدونم چه حالی داره (سیگار کشیدن)، چون تجربه نکردم ولی امشب طلبه شدم شدید. چند قدم پیاده رفتم تا سر خیابون بعد دیدم چراغ سوپری محل روشنه دوتا آب میوه پاکتی ۱ لیتر از تو یخچال برداشتم یکی پرتقال یکی هم هلو چشمم به یه کره بادام زمینی هم افتاد، اونم برداشتم بی هدف حساب کردم اومدم بیرون...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مردادماه سال 1387 23:05
شراره جان خوشحالم که بودن در کنار خواهر خوبی مثل تورا تجربه کردم و برایت بهترینها را آرزو دارم من نمی توانم نزد تو بیایم، چون اکنون نزد تو هستم. تو کوچک نیستی چون رشد کرده ای، و در گذر زندگی های بیشماربازی کرده ای، مثل همه ما، فقط برای شادی زندگی کردن و برای سرگرمی زندگی کردن. تو سالروز تولد نداری، چون همیشه زنده بوده...
-
مردی از تبار نور
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 08:58
مردی می آید از تبار نور، از تبار عاشقان و شوریدگان. مردی که محمد (ص) از گل خنده های نگاه او نشاط می یابد و ابوطالب در نیمه شب های بیداری دل، با او راز دل می گوید و فاطمه بنت اسد باغ چشمانش را به روی او می گشاید تا گل شادمانی را آبشار لبخند او شکوفا کند. مردی که طلوع مهرانگیز نگاهش دیگر بار حلاوت وصال و عشق را در چشمه...
-
تیغ، ابی، پروانه
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1387 16:25
چند روز پیش که دوباره بخاطر درد سیاتیک تو خونه بودم، خیلی حوصلهام سر رفته بود. یه خصلتی دارم من که وقتی حالم گرفتهس، میرم حمام و صورتم رو اصلاح میکنم. مثه همیشه گوشیمو بردم کنارم. دوتا تراک از ابی انتخاب کردم (این دوتا همیشه مخصوص حمامه) و لوپ رو فعال و وولوم رو زیاد کردم. خمیر ریش، یه تیغ نو و با...
-
روزت مبارک
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 01:23
من به آن میارزم که گریهبارانم را به تو تقدیم کنم
-
سفرنامه کلاردشت
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 22:56
اول چند تا عکس از این دوتا وروجک که خون منو تو شیشه کردند. میترسم اینجا هم ناز کنند بگند دایی چرا عکس مارو اول وفلاکت(وبلاگت) نزاشتی! نیکا نیکا نیکیار اینم چند تا عکس از طبیعت: جاده در مه پروانه شبنم روی برگ گل رز شبنم رو برگ سوزنی اینم دایی در مه که جو کیارستمی گرفتتش یه شبنم دیگه هم هست خوشجله دوسش دارم
-
مووووووووووووش
جمعه 10 خردادماه سال 1387 12:16
دیروز صبح دیدم سلفونم زنگ میخوره مهری جون: موش اومده تو آشبزخونه، نمیدونم از کجا، زود باش بیا ادی: موش کجا بوده؟ مهری جون: اینقدر سوال جواب نکن، با یه تله زود بیا اینجا ادی: میگم ولش کن خودش میره از همون راهی که اومده مهری جون: چی میگی کجا میره تازه ..... ادی: خوب میره دیگه بیخیال اینقدر ترسو نباش مهری جون: چهار روز...
-
دلنوشت های ادواردی - آآآآی ریسایکل من وایسااااااااا
شنبه 24 فروردینماه سال 1387 17:07
امروز دارم دنبال چندتا از مجله هام میگردم فکر میکنید کجا باشه؟ بنطر من فکر کنید تا این لحطه ممکنه به چه چیزهایی تبدیل شده باشه!! بعد از پرس و جوی فراوان مطلع شدم، در قیاب من، به علت تشخیص کارشناسی مامان مهری در عدم داشتن بار علمی مجله ها ، اونها رو به جای بهتری که میتونه کاربری بهتری برای خلق داشته باشه منتقل کردند ....
-
هفت سین
جمعه 2 فروردینماه سال 1387 12:20
سلام سال نو مبارک امیدوارم که سال بسیار خوبی رو همه مون آغاز کرده باشیم سر سفره هفت سین بهترینها رو براتون آرزو کردم و امیدوارم که در عوض تلخی های سال پیش امسال لحظات شیرینی رو پیش رو داشته باشیم براتون بهار پر گلی رو آرزو دارم نوروز مبارک
-
بهارانه
دوشنبه 27 اسفندماه سال 1386 10:42
سلاااااااااااااااااااااااااااام یاران عزیز. دوستان صمیمی من که به لفظ خواهر و برادریم ولی قلبمون پر از محبت و صفای همدیگه هست. چه مجازی چه حقیقی. دوست داشتم خاطره دیدارم با الهام عزیزم رو بنویسم ولی ترجیح میدم لحظات ناب و دوست داشتنیش به همراه طعم گس Coffee Late و Cuppochino و کیک وانیلی ساده برای خودمون بمونه.باشه...
-
۳/۱۲/۱۳۵۸
پنجشنبه 2 اسفندماه سال 1386 23:56
تولدم مبارک بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید ممنونم ازتون به خاطر همه لحظاتی که توی این یک سال کنارم بودید برای وقتایی که شاد بودم برای اون لحظه هایی که غمگین بودم و درد دلهامو با مهربونی گوش می کردید برای همه دقایقی که با شما خندیدم برای ثانیه هایی که با هم بغض کردیم شراره جان آباجی خانم مهربون ممنونم از همه راهنماییهات...
-
دلنوشت های ادواردی - خواب
پنجشنبه 2 اسفندماه سال 1386 00:32
چهار شنبه، 1 اسفند، 1386 ظهر در ماشین از مغازه به طرف خونه لیلی اینا. نهار اونجا مهمونیم. متوجه میشم پدرم از فرط خستگی خوابش برده هوای بیرون سرده و آفتاب کمرنگی فضای داخل ماشین رو گرم کرده بعد از چند لحظه دوباره به پدرم نگاه میکنم. همونطور تو پوزیشن قبلی خوابیده. ترس برم میداره که نکنه زبونم لال مرده باشه...
-
ادوارد و نوکیا N95 - ورک شاپ گروه "چکاد"
چهارشنبه 10 بهمنماه سال 1386 00:49
ارادتمند: ادوارد دستقیچی
-
ادوارد و نوکیا N95 8GB - یکی بگه ریموت تلویزون ما کجاست؟
شنبه 22 دیماه سال 1386 17:15
برفا قایم شدند؟ یا رفتند تو بغل مامانشون(مامان طبیعت)؟ بقول نیکا «روخدونه نخ بسته» مثه کلاغ ها که کشفیاتشون رو یجا قایم می کنند / انبار نیکیار هم تو ماشین لباسشویه ارادتمند: ادوارد دستقیچی
-
کل یوم عاشورا
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 11:27
-
عشق و دیوانگی
دوشنبه 17 دیماه سال 1386 21:21
در زمانهای بسیار قدیم ، زمانی که هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود فضیلتها و تباهیها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه . ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت : بیایید بازی کنیم ،مثلا قایم باشک . همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد : من چشم می گذارم و از انجاییکه هیچکس نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد همه قبول...
-
دلنوشتهای ادواردی - تولد
چهارشنبه 12 دیماه سال 1386 15:05
امروز تولد نیکیار ه امشب همه میاند خونه ما تا اومدم خونه دیدم روی اوپن ، کیک و بستنی و پاستیل بود مامانم داشت میچید تو یخچال گفتم: مامانی؟؟؟؟؟ گفت: تولد نیکیاره گفتم: کی خرونده؟ گفت: محمد(بابای نیکی ها) در نتیجه بر من واضح و مبرهن(درست نوشتم؟) شد که ...؟ که؟ نمی دونم این قانون کجا وضع شد ولی یهو به من الهام شد که که...
-
شب یلدا و عید قربان
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1386 16:06
آرزو میکنم شب یلدای خیلی قشنگی داشته باشین.آخرین شب پاییزتون پر از خاطره های خوشمزه و خوشگل و رنگارنگ باشه. چه شب قشنگی.مصادفه با عید قربان.از این نظر سالگرد ازدواج آباجی خانوم و خان بابا هم هست.بذار ببینم.یعنی ما از دید سال قمری وارد هشتمین سال زندگانی مشترک خودمون میشیم. خوبه دیگه به فال نیک بگیریم هممون.به هرحال...
-
دلنوشت های ادواردی - از حیوانات بیاموزیم
پنجشنبه 22 آذرماه سال 1386 18:40
پنگوئن ماده به مدت شش ماه از جفتش دوره ، چون جفتش رفته براش غذا تهیه کنه اون باید شش ماه صبر کنه تا جفتش برگرده ، تو این شیش ماه از چربی بدنش استفاده می کنه. مدت زمان زندگی مشترک پنگوئن ها یک ساله بهار که میشه هر کدومشون میرند دنبال بخت جدیدشون ولی تو این شیش ماه دوری هرکدوم به اون یکی وفا داره. ولی... ما آدما چی...
-
سال ۲۰۰۰
سهشنبه 6 آذرماه سال 1386 16:01
وقتی که آیینه عشق سیاه بشه زیر غبار ٬ وقت طلوع فاجعه است ٬ میرسه سال ۲۰۰۰ بعضی وقتا آدم تو دوراهی گیر می کنه بعضی وقتا به آدم پیشنهاد بهتری میشه بعضی وقتا ، خودمونیم ؛ آدم سبک سنگین می کنه می بینه خدایش اونطرف چرب تر و نرم تره ولی آدم باید مرد باشه – چه زن چه مرد - / باید مرام داشته باشه ببینی کجا اول فرود اومدی بعدش...
-
خلاص ص ص ص ص ص ص ص :))
سهشنبه 6 آذرماه سال 1386 09:39
خب اینم کودک درون آباجی خانم.شاد و سرخوش و آزاد.