این منم. من تلخ.یک من بی محتوی و بدون بعد.خسته هستم از همه چیز.از زندگیم.از خانواده.گناه من چیست؟
گناه من چه بوده؟
خیلی خسته هستم. بیش از آنچه که حتی فکرش را بخواهید بکنید. با الهی و نازی و آخیش و اینا هم خوب نمیشم.
دلم میخواد سرمو بذارم روی سینه یا شانه کسی که تا حالا منو ندیده و منم تا حالا ندیدمش و یه دل سیر اشک بریزم. هق هق کنم. داد بزنم: خدااااااااااااااااااا
نمیدونم چرا.نمیدونم چمه.دلمم نمیخواد بدونم. بازم خسته هستم.بازم کوههای جماران با تمام صلابت و استواری و رنگ خاکستریشون سرک کشیدن و دارن به من از پشت یه عالمه درخت پربرگ سبز زل میزنن.
مهم نیست. این زل زدنها برام عادی شده. دوتا دختر توی اطاق پشت کامپیوترهاشون نشستن.یکی داره چت میکنه و با دنیای پسرهای توی چت آشنا میشه اون یکی رو خبر ندارم.هه....مهم نیست.
امروز...........امروز......خیلی برام سخت داره میگذره. دلم میخواد بنویسم چه مرگمه ولی انگشتام نمیره به طرف اون حروفی که باید بره. بیخودی برای خودشون ویراژ میدن و رد گم میکنن.
نمیخواستم جو این جا رو به هم بزنم.ولی حال خوشی ندارم.
دو هفته پیش هفت تا دیازپام ده رو به سلامتی عزرائیل رفتم بالا و یه شبانه روز فقط خوابیدم. دلم نمیخواست بیدار بشم. اصلا.میدونستم فقط مسموم میشم احتمالا. خبری از مردن نبود.
دوست دارم بمیرم و دیگه توی این دنیای کوچک مادی و مضحک نباشم.
همین.
عزرائیل عزیزم کی منو توی آغوش خودت میگیری؟ کی میتونم سرمو بذارم روی شونه های امن تو؟
کی؟
پ.ن:اگه دلتون خواست بیاین وبلاگ خودم یعنیabajikhanoom.blogsky.com همون اونجا کامنتها تاییدیه .هیچکدوم رو تایید نمیکنم و فقط میخونم و گریه میکنم.مرسی.اگر دوست داشتین اینجا هم میتونین بذارین.
اباجی خانوم تو ادرس خودت برات کامنت گذاشتم
سلام
من دیوانه ادواردم.
حالا این ادوارد دستاش واقعا از قیچی.
و عاشق یه دختر یخی.
من لینکتون می کنم.
موفق با شی ادوارد های عزیز
سلام شدید نگرانم کردی
شرمنده که فردا دوتا امتحان دارم تحقیقام رو هم باید تحویل بدم تا صبح هم بعیده تموم بشه
فردا مفصل میام پیشت
خیلی مراقب خودت باش آباجی جونم
دوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسست دااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم
chi shode???????????????????????????????????????????
ye khabari az khodet bede khahari